شعر علوم آزمايشگاهي
ما گرفتار دورنجیم یكی از غیر است
دیگری از خود ماهاست نه از لاغیر است
همچو پروانه به كنج قفسی محبوسیم
جای خود گرم نشستیم و به خود می سوزیم
اسمان دلمان سرد و غبارالود است
در سكوتیم . كه تقدیر جهان این بوده است
كاهش ساعت كاری زحقوق ماهاست
سختی كارگرفتن به نگاهی پیداست
نه صدایی نه غریوی نه نوای گله ها
همه لبخند به لب در دلمان ولوله ها
خود من گر نبوم فكر خودم این درداست
كنده آتش نگرفته است كماكان سرد است
كارمان قهرو سكوت است نه فریاد و غریو
خودمان محو تماشای شماهای شریف
سی امین روز بهاراست ولی پاییز است
روز روز من وتو مثل شب جالیز است
تواگر در طلب حق خودت برخیزی
خنده سبز بهار است به هر پاییزی
نوبت ما كه شده رسم حقیقت گم شد
كارمان سخت ولی اسم حقیقت گم شد
در سكوتیم ولی از همه چیز اگاهیم
ناله از ظلم براریم عدالتخواهیم
چو یكی اجیر بی اجر ومواجب هستیم
در سكوتیم . و مشغول . مراقب هستیم
كم گرفتیم چو خود را كه فرودست شدیم
به امید سر آبی كه سراب است شدیم
دلمان در طپش فاصله ها محبوس است
جانمان مثل غریقی كه به اقیانوس است
این سخنها كه سرودم همه كم كاری ماست
ظلم كردیم به خود در كش و قوسی كه پاست
ان دگر ظلم كه برماشده از بیگانه است
چون غریب است . زكار من وتو بیگانه است
ماكه هروقت و همه وقت سراپاهوشیم
چوپزشكان و پرستار چنین می كوشیم
ما كه از همسر و فرزند و جوانی زده ایم
ما كه هر لحظه جهاد همگانی زده ایم
ما كه در معرض اماج عفونتهاییم
عاری از شعبده بازی مصونتهاییم
تا مریضی به سلامت برسد بركاریم
گر چه نادیده شده ایم ولی بیداریم
در به روی شعف و عشق و تفنن بستیم
گرچه در زیر زمینیم ولی ما هستیم
اگر او گرم مریض است نه ما بی عاریم
این گزاف است كه او كاری و ما بی كاریم
اگر او گرم مریض است منم در رنجم
اگر او در تب و تاب است منم اسپنجم
اگر او بر سر بیمار دلش خونین است
كار ما سنجش BK به تن چركین است
اگر او بر سر بیمار نمی آرامد
كار ما كرده تلاش همه را كار آمد
اگر او بر سر بیمار چنین بی حس است
كار ما سنجش HIV وHBS است
اگر او بر سر بیمار دلش خونین است
چشم ما خون ز اسید نیتریك و فرمالین است
اگر او بر سر بیمار هراسان بوده است
کار ما كشت و پاساژ LP آلوده است
اگر او بر سر بیمار خودش بیدار است
كار ما چكاپ بی حد همان بیمار است
اگر او در دمش اعجاز مسیحا دارد
در دم ما آلدءیدهای روان جا دارد
ما گناهی كه نكردیم ولی محكومیم
كاهش ساعت كاری كه شده محرومیم
شعر من قطره ای از لایتناه دریاست
كارمان سخت ولی سختی كارم رویاست
پای دل لنگ و دلم تنگ و جهانی سنگ است
دل من بهر یكی جرعه عدالت تنگ است
از وبلاگ محسن آزاد